گذر این روزهای زندگیم خیلی سخت شده، بعضی مواقع حس میکنم زیر این بار سنگین دارم له میشم، ولی امید به روزهای خوب منو سر پا نگه میداره. این که میگن سختی آدمو میسازه درست، ولی از حرف تا عمل واقعا خیلی فاصله هستش. 

تصمیم های بزرگ همیشه سخته بخصوص اگه تغییر بزرگی تو زندگیت بده. تو یکسری شرایط فقط میشه تحمل کرد واقعا هیچ کار دیگه ای نمیشه کرد اتفاقا های گذشته مثل موریانه هر روز مغزت، قلبت و روحتو میخورن ولی تو باید فقط تحمل کنی. 

میگن چیزهای موندنی تو زندگی آدم میمونن و اونایی که میرن رفتنی بودن که رفتن،  ولی این حرفا فقط برای تسکین دل سوختس کسی یا چیزی که میاد تو زندگیت و میمونه، بعد نبودشو فقط باید تحمل کنی. 

این روزا آهنگ پیش درآمد علی عظیمی رو زیاد گوش میدم:

مشکلم بخت بد و تلخی ایام نیست
مشکلم پوشوندن پینه ی دستام نیست
مشکلم نون نیست آب نیست برق نیست
مشکلم شکستن طلسم تنهایی ست
عاشقونه ست یک روزی هم حل میشه
یا که از بارش زانوی من خم میشه
زنهار زنهار
که من باد میشم میرم تو موهات
حرف میشم میرم تو گوشات
فکر میشم میرم تو کلت
من بنز میشم میرم زیر پات
فقر میشم میرم تو جیبات
من گرگ میشم میرم تو گلت هی
صد تا طرفدار داری همه تو رو دوست دارن و ذهن گرفتار داری
دمتم گرم دمتم گرم دمتم گرم دمتم گرم نزدیک میشم دور میشم
بلکه مقبول در این راه پر از استرس و وصله ی ناجور بشم
اینه قصه ام اینه قصه ام اینه قصه ام

من برق میشم میرم تو چشمات اشک میشم میرم رو گونت
زلف میشم میام رو شونت من باد میشم میرم تو موهات
سیگار میشم میرم رو لبهات دود میشم میرم تو ریه ت
ای بخت سراغ من بیا که رخت خواب من با این خیال خامم گرم نمیشه
ای بخت سراغ من بیا که رخت خواب من با این خیال خامم گرم نمیشه
ای بخت سراغ من بیا که رخت خواب من با این خیال خامم گرم نمیشه