همیشه برای انجام ندادن یا درست انجام ندادن کار ها به اندازه کافی بهونه برای تراشیدن وجود داره ولی دقت کردین آدم هایی که میخان یه کاریو انجام بدهند کاری به هیچی ندارن و از آسمون سنگ هم بباره اونا کارشونو انجام میدن و موفق میشن. شاید همه ما سال های زیادی درگیری با یادگیری زبان انگلیسی داشتیم و براش تلاش کردیم و همیشه هم بهونه تراشی می کردیم که مثلا همزمان با کار تمام وقت نمیشه یا اینکه با درس های دانشگاه نمیشه و ... نمیشه زبان رو خوب یاد گرفت ولی اگه به دوروبرمون نگاه کنیم می بینیم کسایی رو که بدور از این بهانه تراشی ها با پشتکار و هدف گذاری مشخص و استفاده بهینه از زمانشون خیلی خوب زبان انگلیسیشونو تکمیل کردن و حتی مدارک بین المللی مثل مثل IELTS یا تافل هم گرفتن و ما هنوز داریم بهونه تراشی می کنیم.

اگه زندگی خودمون رو هم بررسی کنیم می بینیم که مواردی هست که همه می گفتن این کار نمیشه یا این راه درست نیست و شما با اعتقاد به کارتون انجامش دادین و موفق هم بودین.

خب حالا رابطه بهانه تراشی و بی هدفی چیه؟ به نظر من هر جا دیدین دارین بهانه تراشی میکنین و زمین و زمان رو برای انجام ندادن یک کار مقصر می دونین یعنی اینکه یجای اهدافتون برای انجام اون کار لنگ میزنه یا شایدم اصلا هدفگذاریه اشتباه کردین که با روحیات و توانایی های شما نمیخونه. هدف صحیحی که شما عاشقش باشین ضد بهانه تراشیه.

 

 

پ.ن.۱. بگم که من خودم خیلی دوست دارم انسان بهانه تراشی نباشم ولی... wink

پ.ن.۲. در کل متن به عمد از کلمه بهانه تراشی استفاده کردم چون اعتقاد دارم بهانه توسط ما تراشیده (ساخته) میشه و اگر طرز فکرمونو عوض کنیم وجود خارجی نداره.